خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

عموم اینا اومدن خونمون، تو اتاقم از این عروسکا خرسای خواب آلو که بالش دارن بود ، پسر عموم (2 سال و نیمشه) دیده برداشته کلی بهش وررفته و اینا
بعد دیدم یهو زد زیر گریه. میگم چی شده چرا گریه میکنی؟
میگه: آخه بالشتشو بهم نمیده هر کار میکنم :((
:)) الهی بگردم کلی بهش خندیدم

-----------------

پارسال عید دسته جمعی رفته بودیم سفر، بین راهمون به کرمان هم سری زدیم. یه پارکی بود فک کنم اسمش شورا بود.
وسطش یه هفت سین درست کرده بودن به این شمایل:
kerman.jpg


بعد ما هم خوشمون اومد رفتیم از باغبونش اجازه گرفتیم که عکس بگیریم. بعد دخترخالم گفت بیا با دخترم بریم تا بره اون شعر قشنگشو بخونه فیلم بگیر ازش
ماهم استقبال کردیم. کلی رو مخ این بچه راه رفتیم که شعری که مهد کودک یادشون داده بخونه اون وسط
خلاصه رفت وسط و دوربینو آماده کردم و گفتم شروع کن. (شعرش حاجی فیروز و اینا بود ;D )
با هزار دلهره و خجالت رفت اون وسط و شروع کرد خوندن، کم کم مردم جمع شدن دورمون، همه عکس و فیلم میگرفتن قسمتایی که میگفت :حاجی فیروزم و.... هممون با "بله" جوابشو میدادیم :))
تهش که تموم شد همه براش دس زدن و آفرین گفتن ;D

خب پس سوتیش کجا بود؟! اونجایی که دوربین رو حالت عکسبرداری بوده و همه ی تلاش ما بیهوده =)) انقد از دستم عصبانی شده بود میگفت اینهمه من زحمت کشیدم آخرشم فیلم نگرفتی :(( :))

+تا حالا چند بار دیگه هم این بلا رو سر اشخاص دیگه ای آوردم :-"


----------
پ.ن: عکس فک کنم مشکل داره، بعدا درستش میکنم
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از z.n1994 :
برادر دوستم (کوچوله عه ها.کلاس هفتمه الان. ولی این قضیه مال خیلی وقت پیشه)ی مدت بوده کلاس زبان نرفته بوده بعد رفته تعیین سطح.بعد طرف گفته :whats your name?

برادر دوستم:چتر؟

طرف: :o :o
برادر دوست: ;D ;D
ما وقتی شنیدیم قضیه رو: =)) =)) =)) =))
دوست مذکور منم ;D
خیالت راحت شد حالا
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ریاضی مون امروز یه سوال سخت داده بود که بچه ها حل کنن!
بعدش دوستان محترم با حالت هجومی(یه چیزی مثل حمله ی جومونگ به ارتش زوانتو)رفتن طرف میز این بدبخت!
دبیرمون(دقیقا در حالت عصبانیت تسو)داد زد:این میگه مال منو نگا،اون میگه مال منو نگا کن،آخه من مال کیو ببینم؟
تکامل دبیر بعد از چند ثانیه: X-( :-" :-[ :))
بچه های کلاس: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم خونه دوستم یکی گوشی رو برداشت.
من:سلام فاطمه جان خوبی؟
صدا:سلام من فاطمه نیستم.
من:ا سلام احسان جان)داداشش 7سالشه( خوبی؟
صدا:عزیزم من زن داداششم !!!!
ینی. تا یه هفته سوژه ی دوستان بودم :D:D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم زبان فارسی داشت درس میداد بعد درس به یک جا رسید داشت با بچه ها بحث میکرد

معلم داشت میگفت این فعل این طوری میشه هی بچه ها بحث میکردن که آقا این فعل اینجوریه و درست نیست و... بعد معلم گفت همه ی اینا با کردن حل میشه :| ;D ;D ;D ;D ;D

همه ی بچه ها زدن زیر خنده اولش خود معلم نفهمید بعد گفت ;D ;D آره به فعل کردن اضافه میکنیم دیگه!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر زیست در حین درس دادن ساختار چشم حشرات...


اهوم داشتم میگفتم...
راستی کسی تا حالا پیله پروانه رو دیدی؟
{یه عده دستاشونو بردن بالا}
آره بچه ها جونم جنس نر این طفلیا بعد از در اومدن از رو پیله یه مدت روی همین پیله می مونه و بعد از به بلوغ رسیدن با شاخک هاش به دنبال جنس مخالف میره و بعد از جفت گیری میمیره.حیوونه فقط 24 ساعت بیرون رو میبینه.تمام سال تو پیلشه.در واقع یه زندگی خیلی تخمی داره!
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم در خونه ی همسایمون؛ دخترشون اف اف رو برداشت، من همینجوری که سرم پایین بود گفتم : ببخشید میشه به حمیده بگید بیاد پایین؟ ;;)

------------

سر زنگ زبان فارسی، سر اون شعر روز وداع یاران بودیم. بعد رسیدیم به محمل شتر :دی

هانیه: مگه شترم محمل داره !؟ :-"

فاطمه: چشه !؟ مگه شتر، آدم نیس ؟ ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

ساعت هشت ظهر داریم ایا؟ :))

خواننده ای به اسم minion داریم؟؟ ;;)
یا حتی اون انیمیشنه که eminem ها توشن؟؟ ;;)
;D

بعد اینکه دوستم کشف کرده که بچه های 6-12 سال کلیه ندارن :| =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم سریال میدیدیم بعد دیالوگه یکی از بازیگرا این بود:بخاطره اینکه واسه برادرای نیروی انتظامی موقعیت شغلی ایجاد کنم
برادر عزیز:عه اینا داداشاشون پلیسن آلا؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!1
من: :o :o :o :o :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بخش هایی از مکالمه معلم کامپیوتر و وحید(خدای کامپیوتر) تو کلاس وسط بحث

وحید : آقای ... ، المپیادِ کامپیوتر اونجوری نیست که شما فک میکنین ~X(
معلم : میدونم :>


خودم که یکم درباره این حرف فک کردم به تناقض رسیدم،یکم دیگَم که فک کنم یه مثال نقض واسه نسبیت انیشتین پیدا میکنم :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

فک کنم سوتی باشه ;D
چن روز پیش میخواستیم بریم ی جایی اصن حوصله لباس پوشیدن نداشتم ی چیزی همین جوری پوشیدم.بعد ب مامانم گفتم مامان شما فک کنم خوشتون نمیاد از لباس پوشیدنم نه؟نامرتب لباس میپوشم؟
مامان:نه دخترم خوبه.اشکال نداره.ناراحت نباش .حضرت زهرا واسه آدمای زشت دعا کردن.
;D
=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بنده در حال با آب و تاب حرف زدن :
بچه ها وقتی اینجوری شد فوریدم -فوری دویدم- . :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام دیشب گفت برو درستو بخون دیگه!!!!
گفتم چی بخونم؟؟؟؟؟
گفت مدرسان شریف!!!!!
منم :| :| :| :-$
 
پاسخ : سوتی‌ها

من:مامان پاکت شیرو بذار یخچال لیوانو بنداز سطل اشغال..(پاکت خالی شیر).. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

اومدم خونه یه دستم سبزیو نارنگی یه دستمم قارچ و یه کیلو تخم مرغ داخل نایلون #:-S
سبزی و نارنگی گذاشتم رو تخت آشپزخونه و خیلی شیک دو تا نایلون دیگه رو انداختم رو زمین!!!! #-o
اصن این تخم مرغ و قارچ همرنگ بودن قاطی کردم یه صحنه یادم رفت تخم مرغ دستمه...
هیچی دیگ.... از یک کیلو تخم مرغ بی زبون جمعا 4 تاش سالم موند.... :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم لثه ی پایینش یکم سیاهه بعد میخواست ببینه کس دیگه ای هم اینجوری هست یا نه!
بعد تو کلاس به بچه ها میگف لب پایینتونُ بیارین پایین که من لثتونو ببینم ;;)
بعد یه جا قاطی کرد گف: کامل بکش پایین که من ببینم خب ^-^
لامصب جلوی معلم دینی هم اینو داد زده بود :-" :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا ما یه تصادف جزیی کردیم
بعد طرف خودش عجله داشت خیلی
اولش اومد پایین دادو بیداد منم واسه اینکه اعصابشو خورد کنم گیر دادم باید افسر بیاد
اونم دید اوضاع بیریخته اومده میگه:خاهرمن افسر زدن نداره زنگ
دوستام: =)) =)) =))
ینی تمام قدرتمو جمع کرده بود تو عضلات صورتم که نخندم
 
پاسخ : سوتی‌ها

من کلی خودکار دارم ...از همه نوع و مدلش...یکی از این خودکارام شکل رژ لب هست ;D

ی بار سر کلاس ردیف اول نشسته بودم ،استاد داشت تند و تند درس میداد منم تند تند جزوه مینوشتم که از شانس بد ما دستم خورد به جامدادیم و پخش شد وسط کلاس ;D

و از اون بدترش اینکه هیچ کدوم از خودکارام از جامدادیم بیرون نیوفتاد جز این خودکار رژ لبیه!!! انگار فقط خودشو انداخت بیرون که آبروی منو ببره ~X( ~X(

خلاصه افتادن و قل خوردن ی رژ لب قرمز وسط کلاس همانا و پچ پچ و خنده ی آقایون کلاسم همانا.... :-[ ;D

حالا بیا ثابت کن که جامدادیت کیف لوازم آرایشت نیست ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

قرار بود امتحان ریاضی بدیم.... ;D

بچه ها از همون زنگ تفریح صندلیاشونو چیده بودن.... :-w

من::کی ب شما گف از الان صندلیاتونو درس کنین؟؟؟ :-w

نگو معلم پشت در وایساده من نمیبینمش! ;D

معلم:(با صدایی نچندان واضح)::من!

من:شما بیخود کردین! X-(

بچه ها: :o :o :o :o :o :o :o :o

من: :-/

بعد ک داخل کلاس شدم......... ;D

من: :| :-"

معلم: :-w
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم زیستمون داش میگف معده حرکت موضعی نداره عو اینا، بعد دوسته منم نوک میخواسته گویا، برگش گف: "سارا سارا معده داری؟ :-؟ " :))بعد همین دوستمون قبله امتحان ادبیات داش ب این فک میکرد ک دسشویی داره و میخواس ا معلم بپرسه ک ویکتور هوگو نوبل گرفته یا ن. گف: "خانوم ویکتور هوگو دسشویی داش؟ :-؟ " :))))
 
Back
بالا