خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز ی سوتی دادم نتونستم جمعش کنم اصن :(
قضیه اینجوریه ک منو دوستان واسه ی افرادی اسم سبزیجات گذاشتیم بعد عادت کردیم ب اون اسما

دیروز یکیشون اومده بود خونمون بلند گفتم ریحانه(خواهرم)شلغمم اومده اونجا نشسته!!
هیچی دیگه بنده خدا فک کنم شنید همش چپ چپ نیگا میکرد!!
آبروم رفت :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستان تعریف میکردن که:
مدیر تو کلاس بود جایی بود که دیده نشه
بعد بچه میومدن تو مسخره بازی میکردن
یهو اومدم تو دیدم یکی از دوستان سرخ سرخه رفتم جلوش گفتم چی شده؟
گفت میرزاپور(مدیرشون)
بعد من گفتم میرزاپور زد بگو کجاست بریم حسابش بزاریم کف دستش + چندتا فحش +18
با دیدن مدیرشون یه سلام علیک گفتم رفتم سرجام نشستم اونم هیچی نگفت
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو یه مجلس رسمی و تشریفاتی:

-:دقیقا کجاست؟
من: خیابان ....کنار مغازه خربار فروشی
-:خربار؟ :))
من:بله دیگه خربار ;;) :-/
-:چی میفروشن تو این مغازه؟ :)
من:معلومه دیگه برنج و حبوبات و اینا
-:آهان بعله شما راست میگی

دو ساعت بعد :-[ :-".........خربار=خواربار
بعد مهمونی خانواده =)) =)) =)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با موبایل توی نت بودم ,اومدم جواب فردی رو با اسمایل بدم , خواستم از این اسمایل استفاده کنم :(( دستم رفت روی این :-*
لامصب این اسمایل ها بیخ همن.. بعد شما تصور کنید اون فرد اصلا آشنا نیست X_X (میتونید درک کنید؟) بعد با تصوره اینکه این :(( داره ارسال میشه زدم روی ارسال .. یکهو دیدم این داره ارسال میشه :-* بعد اومدم بزنم لغو هی تند تند زدم روی لغو و صفحه. بعد دیدم نوشت "پیغام ارسال شد" زدم روی ارسال شده ها دیدم این ارسال شده :-* :> خُب این اسمایل دومیه چه کوفتیه دیگه؟ یعنی من خیلی خوشحالم با اون اسمایل اولیه؟
بعد اومدم دُرستش کنم سایت خراب شد X_X


قیافه من: ^#^ ~X( X_X
پ.ن: دیگه از این اسمایلا استفاده نخواهیم کرد + متن رو برای همین گذاشتن
پ.ن 2: دقت کردین اون وقت هایی نمیخواین پیامه(sms حتی) ارسال شه دلیوریش توی یک صدم ثانیه میاد؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم با اعتماد به نفس کامل امده پیشم میگه قراره بریم کیش...اخر هفته بریم دنبال بلیط قطار....
من:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بلیط قطار کیش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :-? :o:
دوستم: :-" ;D
خدایا این دوستان رواز من نگیر...... :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پریشب ساعت 2 پسرعمم زنگ زد به موبایلم کارم داشت بعد من خواب بودم بلند شدم قطعش کردم اومدم دوباره خودم بش زنگ بزنم بعد 2-3 بار بوق خورد دیدم برنمیداره نگاه کردم دیدم زنگ زدم خونشون :))) ولی اس دادم بش گفت کسی بیدار نشده مثکه :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز مشغول حرف زدن با دختر خاله بودم دیدم هی داره پرو تر میشه خواستم بگم دیگه پسر خاله نشو گفتم هی من به تو رو میدم تو دوباره دوس پسر میشی!!! ;D ;)) :)) :) :))

یادمه ی بار تو ماه رمضون داییم اومده بود خونمون بعد منم تو خونه تنها بودم دم افطارم بود رفتم ی تکه نبات سفید برداشتم و واسه دایی آب جوش درست کردم بعد دیدم آبه اصن طلایی رنگ نشد،ی قاشق چ خ برداشتم نصف قاشق زردچوبه ریختم توش بردم واسه دایی :)) =)) X_X
داییم قبله اینکه بخوره کلی به به چه چه کرد و کلی ازم تعریف کرد ک خوش بحال مامانت و از این حرفا...تقصیر من نیست آخه اونموقع نه سال بیشتر نداشتم ;))

ی نکته جالب،چن روز پیش یکی از دوستان بهم گفت با فونت درشت پست نذارم بعد من منظورشو نفهمیدم واسه همین کاری نکردم...
بعد هی با خودم میگفتم چرا پستای بقیه اینقده ریزه؟؟تااااازه الان متوجه شدم اون بنده خدا چی میگفته :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ﻣﻦ ﻳﺎ ﺳﻮﺗﻲ ﻧﻤﻴﺪﻡ ﻳﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺳﻮﺗﻲ ﻣﻴﺪﻡ ﻣﻴﺰﻧﻢ
ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻣﻴﮑﻨﻢ ((:ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺗﻌﺎﺭﻑ
ﮐﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ: " ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺩﻫﻨﺘﻮﻧﻮ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﮐﻨﯿﺪ !
:))
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دم عید فطر بود پشت تلفن اومدم بگم "عیدتون مبارک" یا "نماز و روزه هاتون قبول باشه" گفتم "عیدتون قبول باشه" X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامان در حال حرف زدن با خواستگاربا جديتي ك اصن سراغ نداشتم...:
... بله...
از قديمم گفتن علف بايد به دهن بزي شيرين بياد
حالا ببينيم بز چي ميگه.... :-"
=)) =))
دقيقا همينم واسه بز نقل ميكنه ك اشتباهي بهت گفتم بز =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز فک کنم نه پریروز یه میتینگ داشتیم با بچه های سمپاد و اینا ، بعد آخراش بودیم موقع عکس گرفتن ، یکی از خانوما خواست در مورد نشستن نظر بده ، بعد به جای "سرِ چنگو" (فک کنم غیر کرمانیا متوجه نشن البته) گفتن سر چنجه :))

بعد حالا تا اینجاش یه سوتی ، دیگه یکی از دوستان شرو کرد ، خوو آغا سر آبگوشت بشینیم ، سر چلو کباب بختیاری بشینیم ، همینطور میگفتن ، یهو یکی از دوستان ، پروند ، سرِ بلال بشینیم :)) بعد همون دوست اولیمون اشاره میکنه که آغا بلال سخته پرز داره بعد یکی دیگه از دوستان میگه ، آره خار داره ... =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تواسفند بود منو یکی از دوستام مونده بودیم پایگاه تو مدرسه ک بخونیم .دم غروب بود خاستیم بریم وضو بگیریم یهو من گفتم زهرا بیا مسابقه فحش بذاریم هر کی باخت ناهار فردا با اون. اونم گف باش
همیجوری1 فحش اون میداد یکی من. درهمین حین داشتیم میرفتیم طرف سرویس بهداشتیا ک وضو بگیریم
تو دسشویی فحش دادنمون رسید ب جاهای باریک دگ خیلیم طول کشید حدودا نیم ساعت همیجوری (جا قحط بود ;D)
1 دفه زهرا ساکت شد گفتم دیدی باختی گف ن مث اینکه یکی تو دسشوییه حتما از ما و فحشامون ترسیده بیرون نمیاد بیا بریم بیرون تا بدبخ خفه نشده
رفتیم بیرون تو حیاط مدرسه قدم میزدیم وای خدا یهو1پسره از تو دسشویی اومد بیرون X_X
اون لحظه دلم میخاس بمیرم فقط
نگو اون روز تو مدرسه کلاس المپیاد بوده بچهای المپیاد ادبیات بودن ;D
تا دوروز بعدش دگ پایگا نرفتم ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دختره پست گذاشته بود:
من بد نبودم...
.
.
.
.
بد کردنم....



بهتره درباره کامنتایی که واسش گذاشته بودن صحبت نکنم ;D
___________________________________---------------------------------------_______________________-------------------

دیروز جلوی یه تعمیرات موبایل رد شدم، به دختری داشت به فروشنده میگفت: دوربین گوشیم 5مگاپیکسله، اگه میشه دوربین گوشیمو 13 کنید....


منم دیدم اینجوریه فورا محلو ترک کردم... :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

وای خدا چقدر سر این عکسه با دوستم خندیدیم!

سرشار از نکته ی انحرافیه عصن!! =))

خیلی سبزم آره!؟ 8-}

:))

y3iob96euvd9dmdn1x0n.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

بچه که بود

3.شبا وقتی می خوابیدم هی فکر می کردم یهو نفس کشیدن یادم نره بمیرم :eek:
 
آخرین ویرایش:
پاسخ : سوتی‌ها

مهمون داشتیم ، نصف شب بود حدودای 2،3 اینا
حسابی حوصلمون سر رفته بود و همه کارای تفریحی ام انجام داده بودیم
یهو به سرم زد بیام اینجا و این سوتی ها رو بخونم و بخندبم (دختر پسر همه هم سن و سال تقریبا)
منم کلی خوندم و هی خندیدیم. آخر سر منم گفتم: " این روز ها همه سوتی میدهند ، شما چه طور ؟ "
بعد نمیدونم چی شد همه زدن زیر خندهه نصفه شبی هر هر میخندیدن داد مامان باباها بلند شد ، مامانم همش میگفت الان همسایه ها میریزن سرمون :-ss
بقیه هم هی بلند بلند میخندیدن منم که اصن نمیدونستم این همه خنده واسه چیه ! X_X
یه خورده که همه آروم شدن با همه ی اعتماد بنفسم این همه خنده واسه چیه ؟؟؟
نمیدونم چرا از تو اون جمله هه که گفته بودم اینا "سوتی" شو نشنیده بودن ، من گفته بودم ها اونا نشنیدن ^#^ ^#^ ^#^
هی چی دیگه منو میگییییییی :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستام می خواستیم بریم کلاس، سوار تاکسی شدیم،مسافر نبود ماشین حرکت نمی کرد،بعد 10 دقیقه راه افتادیم.
من:اوف...بازم دیر می کنیم. [-(
دوستم:خسته نباشید ;D
راننده:سلامت باشی دخترم :)
من و اون یکی دوستم: :o :-/؛ چرا گفتی خسته نباشی،تاز راه افتادیم که؟
دوستم:من کی گفتم خسته نباشید؟من گفتم مثل همیشه :-s
حالا از ما اصرار از اون انکار...
 
Back
بالا