گند های دوران كودكی

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

آقا گند های دوران گندگی ندارین؟ :-?
همین 2-3 سال پیش بود دوستم خونشون روبروی ماس
بعد ما کَل می ذاشتیم می رفتیم لب پنجره وایمیسادسمو اینا از طبقه 5ام(دیگه جرئتو ازین حرفا)
بعد یه بار که من در اون وضعیت بودم یهو یکی جیغ زد بعد منم از ترس نزدیک بود پرت شم پایین
آقا این ننمون فک کرده بود من دارم خود کشی می کنم! :P
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,878
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

گند دوران کودکی بنده که زیاده!ولی الان چون خونه ی داییم هستم اینو یادم اومد!!

مسارت رفته بودیم با خانواده ی داییم!
یه جایی برای غذا خوردن نگه داشتیم غذا رو خوردیم میخواستیم استراحت کنیم،پسر دایی و داداشم رفتن تو ماشین ،عشق ماشین بودن دیگه
منم دختر داییم رو دیدم که داره میره...
منم دنبالش رفتم....
رسید به پل...زیر پل تاریک بود... :-"
صدای ماشین ها میپیچید اونجا....خنک تر و تاریک تر....
دختر دایم یه چیزی به من گفت... :D
منم فک کردم...

بههم برخورد و با یه سنگ زدم تو سرش :D اوشون هم نسبتا دار فانی رو وداع گفتن :D
 

erfan_ashorian

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
397
امتیاز
1,241
نام مرکز سمپاد
2
شهر
تهران
دانشگاه
_ان شا الله قوزاباد
رشته دانشگاه
_علوم کامپیوتر(البته در این
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من بچه بودم شر بودم الانم هستم!!(البته الان به گونه ای دیگه!!)به هر حال یه بار تو جاده داشتیم میرفتیم مسافرت یادم نیست کجا من جلو نشسته بودم مامانمو عممو دختر عمم عقب بابامم داشت رانندگی میکرد یادم نمیاد دقیقا بابام چی گفت که من خیلی عصبانی شدم و باش قهر کردم X-(بعد بابام خواست از دلم در بیاره همین طور که داشت رانندگی میکرد سر منو گذاشت تو بقلش :-[منم دیوانه هنوز عصبی بودم این بود که فرمونو تابوندم X_X (<و این شد که نزدیک بود چپ کنیم!!ولی خب خداراشکر بابام توانست طی عملیاتی ما را از مرگ نجات دهد :))ولی به هر حال کتکرو اره :((
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
گندای دوران گندگی

گنده دوران گندگی:
من رفته بودم دستشویی مدرسه داشتم ی سری تقلبات رو پاک میکردم خلاصه مشغول بودم
بعد نشسته بودم پاچم بالا بود داشتم با تف و اینا....
بعد آب مدرسه قط بود
نفر قبلی من شیره آبو تا اخر باز کرده بود دیده بود آب نمیاد نبسته بود همون جوری گذاشته بود
بعد شانسه گنده من آب اومد همون جا
دیدم آب میره هوا میریزه روم من جیغ پری خییییس شدم
حالا هول کردم نمیدونم چیکار کنم
ی دوشه کامل گرفتم بعد بستم شیره آبو
اومدم بیرون همه فک کنم فک کردن رو خودم جیش کردم موامم خیس بود
((=
 

Mozartine

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
388
امتیاز
1,737
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

آقا یه بار من بچه بودم (کلا خیلی‌ بار بچه بودم ولی‌ این یه بارش بود :D )

بد یه سری مهمون از خارجه اومده بود برامون قرم بود شب بمونن..اینا یه دختر ۶ ساله (همسن من) داشتن که شالیز نامیده میشد !

خلاصه این در اومد گفتش که چقد رنگ مو‌ها مامانت قشنگه ! منم نمیدونم چی‌ شد رفتم رنگ مو رو نشونش دادم گفتم اینه ! اونم نیمه فرنگی‌ پتانسیل ماشالا بالا ، گفتش بیا این رنگی‌ کنیم مو همونو ! منم بچه ایرانی‌ ، خر ، جوگیر ! گفتم باشه !

خلاصه رفتیم دستشوی اینا رو میریختیم کف دستامون بد میمالیدیم به کله مبارک

یادمه آخرشم یه بار تا ۲۰ اینا شمردیم که یعنی‌ خوب بماسه به کلمون خوب در بیاد

خلاصه سر پایی‌ شستیم کله هارو ، بعدش به دستور مادموزل شالیز رفتیم سر لوازم آرایش مامانم، یه دور آرایش نمودن منم واستاده بودم نگا می‌کردم درس می‌گرفتم :D :>

بعدش فرمودن که خوب حالا پیرن چی‌ داری بپوشیم ؟! :)) (آخه با شلوار بودیم :D ) بعدش یه دس هم کلا پیرنای منو تست کردن که تنگ بود براشون ولی‌ از رو نرفتن یکیو پوشیدن ، به منم گفتن ولش تو نمیخواد بپوشی..خوبی همینجور :(

بد گفتم خوب دیگه بریم نشونه همه بدیم

من مس این هالو‌ها :D گفتم باشه..مس الاغ راه افتادم دنبالش اونم با قرو غمزه

خلاصه رفتیم جلو سایر مهمونا..قبلش خیلی‌ متین داشتن با هم حرف میزدن بعدش که مارو دیدن دقیقا این سیر بین والدین گرام طی‌ شد: (:| :-\ :O :D :)) =)) X-( L-:

موهای من چون تیره بود خیلی‌ خیط نبود ولی‌ مال شالیز که روشن تر بود لکه‌های بسی‌ بد رنگ قهوه‌ای روی کله ، و گویا خیلی‌ هم دست ایشون در آرایش خوب نبوده و خلاصه خیلی‌ صحنه خنده دار فجیع شده بوده =))
 

fery

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
260
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 2 تهران
شهر
تــهـــران
مدال المپیاد
واسه فیزیک می خوندم
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

حدودای 7 8 سالم بود

روز تولد بروبچ فامیل (2 سالش بود) اومدم شمع رو بجاش فوت بزنم ..........آب دهنم پرت شد خیلی بد بود همه داشتند فحش بهم می دادند ولی یه چیزیش خوب بود همه رو آخر سر خودم خو‌ردم!
 

erfan_ashorian

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
397
امتیاز
1,241
نام مرکز سمپاد
2
شهر
تهران
دانشگاه
_ان شا الله قوزاباد
رشته دانشگاه
_علوم کامپیوتر(البته در این
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

بچه که بودم زیاد از مدرسه در میرفتم اما یه بارش رو هیچ وقت یادم نمیره رفتم با یه بچه ها بیرون یه چیزی بخرم و بیام(مدرسمون بوفه نداشت!)تا برگشتم تایم بندیم درست نبود این بود که تا رسیدم همه منتظر ما بودند!!!ظاهرا مدیرو اینا نگران بودند که این دو تا کجا رفتند تا اومدم معلم ادبیاتمون خوابوند زیر گوشم!!بعدم رفتم سر کلاس همه چیزم تموم شد!!یه بارم از ورزشگاه در رفتم با خودم میوه ها و غذا و اینام برده بودم میخواستم برا همیشه برم یه جای دیگه :))بعد 100 متر پشیمون شدم برگشتم!!البته الانم ازین کارا میکنمو بعضی وقتا از مدرسه در میرم!! :)) :O
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یادمه 6سالم بود خونه ی مادربزرگم بودیم نظری داشتیم خودشم چی اش
اش پختن تموم شد گذاشته بودن یه گوشه ی حیاط من و پسر عمم که 2سال از من بزرگتره داشتیم بازی می کردیم یهو من پشت پشتی رفتم افتادم تو دیگ اش X_X
حالا بیا و جمش کن تا 2ماه مسخره ی همه ی فامیل بودم الانم هر وقت نظری داریم من نمی رم :D
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,757
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من یه بار که بچه بودم..به بابام گیر دادم موبایلتو میدی به من!!!!! اون موقع هم که همه موبایل نداشتن...بابام به خاطر کارش خریده بود..
بعد گف سوگند گمش میکنی ها...خراب میشه!!!
گفتم..نه... نه..نمیشه!!!تو بده!! :D
بعد داد...همین جوری تو خیابو ن را میرفتیم..دیدم نیس!!!!!! :-ss :D :-"موبایل نبود!!!!نگو انداخته بودم یه جایی ....اصنم نفهمیده بودم!! :D
اومدیم خونه...بابام میگه بدش دیگه..پزتو دادی!!
بعد منم این طوری :-[ :( :(( :(( :((دارم هوار میکشم.....بعد بابامون بعد یه ساعت فهمیده من موبایلو گم کردم...رفته گشته پیداش کرده..!!
هیچی دیگه !!!
 

مهسا.ق

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,098
امتیاز
3,216
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کامپیوتر ۱۳۹۳
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

چند سال پیش (اینو می گم یعنی خیلی بچه نبودم)
سیزده به درا همه ی فامیل جمع می شیم خونه خالم پسر عموهام پسر خاله هام گفتند بریم دوری بزنیم احیانا از دخترا هم نمی دونم چرا فقط من خر باهاشون رفتم با ماشین رفته بودیم بیرون
ترتیب سنی شون این بود
2 تا نوزده ساله
یکی 17 ساله
یکی 14 ساله
من بنده خدا هم فکر کنم 13 ساله تشریف داشتم
منو فرستادن جلو گفتن حرکاتی که ما انجام می دیم برا دختر جماعت خوبیت نداره بعد یکیشونم پشت فرمون نشست
آقا اونا اون پشت می زدن و می رقصیدن رانندمون هم خیر سرمون ماشین رو می رقصوند
در این بین هی من رو اذیت می کردن و سر به سرم می ذاشتن
آخر داشتم می ترکیدم از عصبانیت
گفتم اذیتشونرمون کنم فرمون رو کمی چرخوندم ماشین با چه سرعتی هم می رفت اصلا نمی دونستم چی میشه فک کردم ماشین یه کمی تکون می خوره (نهایتا)
ولی نگو ماشین با سرعت 120 یه لاین جا بجا شد
کلی پسر عمم جون داد تا خراب کاریم رو جبران کنه
همه تا رسیدن به پارک ساکت شدن و مثل چی عصبانی بودم
تو پارک آشتی کردیم و قرار شد به مامان بابام کسی چیزی نگه
موقع برگشت هم منو به زور پشت نشوندن :D
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,757
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

خواهرم!!!
گند زد تو گوشیه بابام!!!
وقتی بابام داشت زنگ میزد به یکی از دوستاش...دید موبایلش داره به خودش زنگ میزنه!!!!!! :D
اصن نیگا اوج خلاقیتو!!! کاری کرده بود که گوشی به خودش داشت زنگ میزد !!! :)) :D
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
گندهای دوران کودکی

7 سالم بود
داداش کوچیکم ۱۳ سالش بود
داشت PS1 فوتبال بازی میکرد
گف سارا بیا شرطی بزنیم!
گفتم شرطه چی؟
گف ۱۰دس بازی کنیم هرکی برد بزنه تو گوش اون یکی
منم عماد به نفسم بالا گفتم باشه
بعد دسته یک دسته اون بود
من دسته دو
دسته دو به دستگاه وصل نکرد یعنی قط بود
دس اول شروع شد مام جوگیر هرچی دکمه فشار دادیم نمیشد
بعد ۱۵ -۰ برد
گف حالا دستا بالا بزنم تو گوشت
منم چشامو بستم انچنان محکم زد کر شدم
حالا دسته دو
دوباره باختم
همینجوری به دسته ۸ رسید گریه میکردم دیگه لپام قرمز بود
نامرد محکم میزدا اصن سرم ۱۸۰ درجه میچرخید
آخرش گف گمشو بلد نیستی!گمشو
هنوزم بعضی وقتا میگه شرطی بزنیم؟:سوتی
 

علی دلاور

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
558
امتیاز
1,114
نام مرکز سمپاد
علامه حلی اراک
شهر
اراک
مدال المپیاد
المپیاد زیست
دانشگاه
علوم پزشکی ایران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار به جای زرد چوبه تو نیمرو حنا ریختم
 

مهرناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,051
امتیاز
3,242
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
NeYshaBerliN
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

این خاطره مربوط به زمانیه که خیلی بچه بودم :D
حدود یک سالم بود تازه راه میرفتم ذوق داشتم...یه روز مامانم منو با داداشم تنها میذاره خونه به داداشم میگه مواظب آبجیت باش تا من برگردم ...میخواسته بره خرید!
خلاصه ... در اون لحظه من احساس میکنم دستشویی شماره ی 2 دارم :D
بعد باخودم فک میکنم تو پوشک که نمیشه خرابکاری کرد باید برم دستشویی...خلاصه پوشکو خودم درمیارم در جست و جوی دستشویی کل خونه رو متر میکنم ...بعد میبینم طاقت نمیارم ....خلاصه کل فرشهای پذیرایی رو گل کاری میکنم ...همینجوری راه میرفتم گریه میکردم که wc رو پیدا نکردم ...
بعد مامانم میاد زنگ میزنه ...داداش بیچارم اونموقع 5 سالش بوده اف اف رو ورمیداره گریه و زاری :ماماااااااااااان بدبخت شدیم ...بیچاره شدیم ..چه خاکی به سرم بریزم؟
این مامان بیچاره ما پشت در دو سه تا سکته ناقصو رد میکنه !بعد میاد خونه میبینه من فرشاشو گل کاری کردم :>
خلاصه تا یه هفته ما مراسم شست و شو و رفت و روب داشتیم تو خونه! X_X
 

Rubiker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
541
امتیاز
653
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
ان شاء الله &quot;علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
ان شاء الله &quot;پزشکی&quot;
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

قضيه برميگرده به چندسال قبل.نه...نه ... خيلي قبل تر !!! :D
تو باغچه نشسته بودم و مشغوله :-[ :-[ :-& پي پي !!! :D
اون موقع من از دستشويي مون ميترسيدم !! =))
در همون موقع كه مشغول پي پي بودم بابام يه هو از پشت در اودمد بيرون و ازم عكس گرفت X_X ;))
هرموقع عكسمو تو آلبوم ميبينم از خنده ... =))
 

shershere

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
987
امتیاز
1,799
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
اینم هه هه!
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

در دوران طفولیت یه بار با یکی از اعضای خاندان دست به یکی کردیم

یه مارمولک پلاستیکی - از اینا که یه ذره هم چسبندس! :D - گذاشتیم تو تخت مادر بزرگ! :-"

بعدش ... X_X
 

fatima !!!!!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
711
امتیاز
2,573
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

بچگیه و عشق آتیش بازی !!!! حدودا 7-8 سالم بود رفته بودیم باغ بابابزرگ خدابیامرزم بعد من از رو اتیش یه شاخه برداشتم رفتم تو باغ انگور همسایه آتیش روشن کردم کخم که تموم شد آتیشو فوت کردم رفتم آب بازی ! چشمتون روز بد نبینه دیدم یکی داد میزنه آتیش ! کل باغ همسایه آتیش گرفته بود !!!! از شانس گند ما عمو و دامادشونو و دوست بابامم بودن ! کل فامیل در و آشنا پیچیده بود ! آبرو واسه ما نذاشتن ! گریه میکردم میگفتم بابا غلط کردم ! بعد بابام دیگه کوتاه اومد هیچی بهم نگفت ! :-" :-" :-" :-" :-" :-" :-"
 

Emano.kant

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
3
نام مرکز سمپاد
شاهد
شهر
همدان
مدال المپیاد
ادبی - ریاضی
دانشگاه
بو علی
رشته دانشگاه
صنایع-تحلیل سیستم ها
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

دوچرخه سواری:
یادمه 6 -7 سال بیشتر نداشتم ، داداشم یه دوچرخه ی شماره ی 20 داشت.... یه روز گفت بیا بریم سر کوچه( که شیب زیادی هم داره) دوچرخه سواری یادت بدم. منم که حسابی خوشحال بودم با کلی شوق و ذوق رفتیم سر کوچه قدم نمیرسید با استفاده از بلوک جدول سوار دوچرخه شدم . داداشم داشت توضیح میداد که دوستش اومد و کلا ماجرای دوچرخه رو فراموش کرد و رفت پیش دوستش منم نتونستم صبر کنم .. پا زدم دوچرخه را افتاد... لحظه به لحظه سرعتش بیشتر و بیشتر میشد . دسته ترمزش خیلی محکم بود زورم نرسید ترمز بگیرم ... با سرعت زیاد خوردم توی بلوار ته کوچه ... تا یه هفته نتونستم راه برم... بعد از اون بچه های محلمون برام این شعر و ساخته بودن : لپ قرمزی، گوگوووولی ، مگوووولی، چجووووووووری.... :)) :)) :)) =)) =)) :-[ :-[ هنوزم که هنوزه لپ قرمزی صدام می کنن
 

m.essi

کاربر فعال
ارسال‌ها
60
امتیاز
235
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
دانشگاه صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

این گند نیست ولی از خیلی از گندا ضایع تره
بچه که بودم فکر می کردم دو تا کشور داریم:
ایران و خارج :))
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,757
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

اینی که میگم...
گند نیستا...!!ولی باحاله! :D
یه بار تو ماشین نشته بودیم...بعد بابا ماشینو یه دقه نیگه داشت...
بعد اومد در طرف مامی باز کرد یه چیزی بگیره..
بعد درو بست..اومد سوار شد...بعد پنج دقیقه همین طوری تو راه بودیم...
یه دفه خوارم گف((مامان میشه در رو باز کنی؟!))
مامانم((چرا؟؟
خواهرم((آخه دستم مونده لای در!!!!! :D
مامانم((چیییییییی؟؟؟!!!! :O
اصن بچه چه قد قدرت حس داره!!!!!!!!!!!بعد پنج دقیقه فهمیده دستش مونده لای در!!!!
من و بابام(( :)) =)) =))
 
بالا