قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

بزرگترین اشتباهی که می‌توانیم انجام دهیم این است که به آدم‌ها، طولانی‌تر از آنچه که لیاقتش را دارند، اجازه دهیم در زندگیمان بمانند.

همه نام‌ها
ژوزه ساراماگو
 
برای من خواندن این که شنهای ساحل نرم است کافی نیست، می خواهم پاهای برهنه ام آن را حس کند، معرفتی که قبل آن احساسی نباشد برایم بیهوده است....
آندره ژید _ مائده های زمینی
 
کورالین به گربه گفت:

یک بار با پدرم به گردش رفتیم. او ناگهان وسط یک دره فریاد کشید: فرار کن! بدو!
من نمیدانستم چه میکنم، فقط میدویدم. پشت بازویم درد گرفت، اما فقط دویدم.
وقتی خسته و نفس زنان به جای امنی رسیدم، توقف کردم و پس از مدتی پدر بمن رسید. تمام تنش پر از جای نیش زنبور شده بود. او گفت که زنبور ها بهش حمله کرده اند و او آنجا ایستاده تا او را نیش بزنند و من فرار کنم. من فقط یک نیش خورده بودم و او چهل و شش تا. بعدا توی حمام آنها را شمردیم.

گربه پرسید: چون پدرت یکبار از دست زنبور ها نجاتت داده میخواهی نجاتش بدهی؟

کورالین گفت: عینک پدرم توی دره افتاده بود. او گفت ایستادنش آنجا نیش زنبور ها را چشیدن از روی شجاعت نبوده. چون اصلا نترسیده بوده. اما برگشتنش به آنجا و برداشتن عینکش با وجود ترس از زنبور ها، شجاعت بود.

گربه گفت: پدرت یک تخته کم دارد.

کورالین گفت: نه. او میخواست بمن یاد بدهد وقتی از چیزی میترسی و به سمتش میروی، شجاعت داری. شجاعت نترسیدن نیست.

و درب آن خانه جهنمی را باز کرد.







کورالین، نیل گی‌من
 
دلیل نادانی این توده این است که:
از یک سو همیشه از بدبختی خود گله می کنند،
و از سوی دیگرمی خواهند،
به هیچ چیزی از انچه،
امروز هست دست زده نشود!
این مردم چشم دارند و نمی بینند!
گوش دارند و نمی شنوند!
و مغز دارند و نمی فهمند!

کسروی
 
اگر اینکه من چه کسی هستم بسته به این باشد که من چه چیزی دارم،پس اگر روزی آنچه را که دارم از دست بدهم ،چه کسی خواهم بود؟
«نویسنده این جمله مشخص نیست.»
از کتاب هفت عادت نوجوانان موفق-اثر شون کاوی
 
هیچ راهی برای فرار وجود ندارد,ما تاوان خشونت اجدادمان را پس می دهیم ."پل مودب"
تل ماسه_فرانک هربرت
 
آدم ها گاهی نیاز دارند عوضی باشند؛ گاهی هم بیشعور، اما همیشه باید آدم باشند و این یعنی قسمتی از آنها همیشه عوضی و بیشعور است!
 
وقتایی که آسمون تیره و تار میشه، تو خودت باید مثل رنگین کمون بدرخشی کتاب پیاده روی با خانم میلی
شخصیت آدم ها با جنگ هایی که درآن میبرند یا میبازند تعریف نمیشود
بلکه با جنگ هایی تعریف میشود که جرئت میکنند در آن شرکت کنند. کتاب سرافینا و شنل سیاه
هرکسی میتونه یه "روزی روزگاری " و یه "تا ابد به خوبی و خوشی.. ‌" داشته باشه، اما ماجراهای بین این دو تا ست که به قصه ارزش تعریف کردن میده و طرز برخورد شخصیت ها با مشکلاتشونه که اونارو تبدیل به قهرمان میکنه.
مجموعه قصه های همیشگی
خیلی زیاد بودن ولی این ها رو فقط یادم بود
 
مردم یک جامعه وقتی کتاب می‌خوانند،
چهره‌ی آن جامعه را عوض می‌کنند،
یعنی به جامعه‌شان چهره می‌دهند!

یک جامعه‌‌ی بی‌چهره را می‌شود
در میان مردمی کشف کرد که
در اتوبوس، در صف اتوبوس،
در اتاق‌های انتظار
و در انتظارهای بی‌اتاق منتظرند
و به هم نگاه می‌کنند
و از نگاه کردن به هم نه چیزی می‌گیرند
و نه چیزی می‌دهند...

جامعه‌ای که گروه منتظرانش به هم نگاه می‌کنند
جامعه‌ی بی‌چهره‌ای‌ست.

از سکوی سرخ
 
آرزوها زبان خداوند هستند
در این جهان حقیقتی بزرگ وجود دارد
هرکس که باشی یا هر عملی که از تو سر می‌زند
و وقتی چیزی را از ته قلبت بخواهی آنگاه این خواسته‌ی تو
از وجود این جهان سرچشمه می‌گیرد و تو مامور انجام آن می‌شوی.

کیمیاگر
پائولو کوئیلو
 
وقتی که واقعا از آنجا به راه افتادم، با این احتیاج مبرم بود که بین خودم و تن خودم فاصله بیندازم، بین خودم و خاطراتم فاصله ایجاد کنم.بین خودم، نه کس دیگر.
و زمین آنقدر پهناور نبود که بین من و جنایتم فاصله بیندازد.آن قدر طولانی یا عمیق نبود که های و هوی وجدان خودم را خاموش کند.
می خواستم بین سایه ام و خودم فاصله بیندازم، بین اسمم و خودم، بین یاد اسمم و باقی وجودم، بین تنم و من خودم، آن منی که بی سایه و بی نام و بی یاد و بی تن، دیگر تقریبا کسی نبود.

خانواده پاسکوال دوآرته - کامیلو خوسه سلا
 
بی‌توجهی به این حقیقت علت سردر گمی میلیون‌ها نفر انسان بوده است که گمان می‌کنند "دانش قدرت است."
هرگز چنین چیزی نیست. دانش در نهایت قدرتی بالقوه است و تنها زمانی به قدرت بالفعل تبدیل می‌شود که آن را به شکل برنامه‌ای قطعی در راستای هدفی معین هدایت کنیم.



بیندیشید و ثروتمند شوید| صفحه ۷۶
 
بدترین نوع کوری، کوری است که نمی خواهد ببیند .

کوری
ژوزه_ساراماگو
 
متیو روند تبدیل کردن پسرش مارکوس به خون‌‌آشام رو برای دایانا توضیح میده. مارکوس یه پزشک در جنگ جهانی اول بوده که متیو از روی علاقش به اون پزشک جوون تبدیلش کرده.

دایانا گفت:به نظر یه جنایت میاد.
متیو معترفانه گفت: بزرگترین جنایت زندگیم، این بود که به لطافت محض یاد دادم بِدَره و به پزشک یاد دادم آدم بکشه...





اکتشاف جادوگران
 
شازده کوچولو:از کجا بفهمم وابسته شدم؟
روباه:تا وقتی هست نمیفهمی!



شازده کوچولو :RedHeart
 
تلاش برای ایجاد روحیه شوخ طبعی و خوشمزگی و به خاطر تحمل شرایط زیستی پیرامون خود، شگرد شگفت انگیزی برای آموختن هنر زندگی می شود.

انسان در جستجوی معنا- ویکتور فرانکل
 
شخصی جهنم را اینطور برایم تعریف کرد:
در آخرین روز زندگی‌ات روی زمین آن شخصی که از خودت ساختی، شخصی را که می‌توانستی باشی ملاقات خواهد کرد...

حکایت آنکه دلسرد نشد
 
-یه وقتایی میشه که بخودم میگم عجب غلطی کردم!
+همون لحظه پاشو یکی بزن تو گوش خودت بگو از این به بعد غلط نکن!


سلسله مراتب اشتباهات
 
وقتی انسان پی می برد که سرنوشت او نیز رنج است، ناچار است رنجش را به عنوان وظیفه ای استثنایی بپذیرد. ناگزیر باید این حقیقت را بپذیرد که در رنج بردن نیز در جهان تک و تنهاست. هیچ کس نمی تواند او را از رنج هایش برهاند و یا به جای او رنج برد. تنها فرصت موجود، بستگی به نحوه ی برخورد او با مشکلات و تحمل مشقات دارد.

انسان در جستجوی معنا / ویکتور فرانکل
 
زندگي همچون بادكنكی است در دستان كودكان
كه هميشه ترس از تركيدن آن
لذت داشتن آن را از بين می برد.
کلیدر/محمود دولت آبادی

شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی‌شیند
اما تلخی هایش هربار تازه‌اند هر باز تازه تر ...
کلیدر/محمود دولت آبادی
 
Back
بالا