اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فک میکردم یه بیمارستانایی هس که بچه میدن به خانوادها
مامانا میرن دختر بهشون میدن
باباها میرن پسر بهشون میدن
البته فکرم میکردم ک این بیمارستانا ی قانونی داره که باید خیلی غذا بخوری که شکمت گنده بشه! :-??
 
پاسخ : اعترافگاه !





اهواز ندارد

اعتراف میکنم دوروز اول نمیفهمیدم منظور این جمله رو! میگفتم اهواز ندارد یعنی چی؟ :|
 
پاسخ : اعترافگاه !


اعتراف می کنم وقتی میخوام از یه خیابون شلوغ رد شم وایمیسم تا یه نفر دیگه هم بیاد بعد به صورت کاملا نامحسوس پشت سر فرد مذکور میرم اون سمت خیابون اصلاااا هم به روی خودم نمیارم!!!خودم دارم از خیابون رد میشم اتفاقی همزمان با شمام!!! :-" :-" :-" :-?? :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

من هنوز هم وقتی مسواک میزنم میرم جلوی آینه دهنمو باز میکنم و دندونامو مرتب روی هم میذارم که ببینم سفید شده یا نه...دلم هم میخواد برق بزنه...
خیلی ضایعه؟؟؟
آخه اوندفه مامانم که منو تو این وضعیت دید گفت:نچ نچ نچ...خرس گنده شدی این کارا چیه میکنی؟؟؟همش به خاطر اینه که داری استعدادهای خاموش درس میخونی...
من:خب مامان میخوام برق بزنه برقشو ببینم...
مامانم:خاک بر سرت...خل شدی؟؟؟
من با خاک یکسان شدم...
 
پاسخ : اعترافگاه !

عاقا اعتراف میکنم سه سال تو دبیرستان فیزیک خوندم اخرش نفهمیدیم:
نیوتون اینجوریه یا اینجوری(نیوتن)
یا
پروتون اینجوریه یااینجوری(پروتن)
اگه میدونین منو از این بلا تکلیفی دربیارین :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

من با این سنم نمیتونم از خیابدن رد شم معمولا دنبال پل میگردم حتی اگه اون پل مال فرسخ ها اونطرف تر باشه یه راهی پیدا میکنم برسم به پل بعد چن وقت پیش پل ندیدم منتظر بودم چراغ قرمز شه همه برن بعد پسره رد شد گفت میخوای ردت کنم از خیابون اگه میترسی ؟؟؟؟ تا حالا اینقدر تو عمرم تحقیر نشده بودم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوزم یاد ندارم انواع پراید رو از هم تشخیص بدم!!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی خیییییییییییییییییییییییییییییییییییلی کوچیک بودم فکر میکردم پژوrd به این خاطر آر دی بهش میگن که رنگ آرد رو داره! :D :)) :-$

حواستون باشه، آخرین بار 10 روز پیش پست دادم ، حذف نکنینا!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مینکم یه روز که خیلی خوشحال بودم، داشتم از بیمارستان میرفتم بیرون
( مامانم پرستارن؛ رفته بودم یه چیزی بگیرم ازشون) دیدم جمعیتی میخوان برن داخل، و نگهبان نمیزاره،
خودم بعضی وقت ها که بهم گیر میدن کجا؟ میگم با خانوم فلانی(مامانم) کار دارم..
فامیل چند تا از پرستارا به جمعیت پشت در یاد دادم گفتم بگین با خانوم یا اقای فلانی کاردارین :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم امروز صبح ساعت به مدتِ 40 دقیقه به طور مدام داشت زنگ میخورد و من نمیرفتم ساکتش کنم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم، الان که اعتراف هاتونو می خونم دارم از خنده دلدرد میگیرم.

#خاطره از زمان حال هم خوب می تونه باشه :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم همیشه "خانواده" رو اول "خوانواده" می نویسم بعد درست می کنم
اعتراف می کنم حتی الانم همین کارو کردم :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه که بودم عاشق چند تن از پسر های همسایمون شدم. X_X خودشم هم زمان :D کاش یکم از استعدادای اون موقع رو الان داشتم :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هروخ قراره ازم درسیو بپرسن ک بلد نیستم تِز دانایی بیش حد رو برمیدارم و دراون لحظه مثن یادم رفته ^-^
خعلی جواب میده
××اعتراف میکنم ک بعضی موقه ها غرور مسخره ای درمن فوران میکنه ک حاله خودمم بد میشه (:|
اعتراف میکنم تا الان نزدیک یک ماهی هست پرتقال جلوی چشممه و بااینک خیلی دوسش دارم نمیخورم چون پوس کندنش سخته (:|
اعتراف میکنم عاشق این اسمایلی م (:|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که در این لحظاتِ ملکوتی تازه دارم حس میکنم باید واسه کنکور واقعا بخونم! :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خیلی از صوبایی که از خواب بلند میشم، لپ تابو روشن میکنم، شیر رو هم می گذارم گرم شه؛
از شیر ها فقط کف میمونه :))
:-" :-" :-"


بعدا نوشت: یعنی ان قدی که من دیر میرم سراغشون ، دیگه چیزی تهشون نمیمونه :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم به توپ میگفتم " بیخی "
به رب میگفتم " خبیب " :-[
دانشمندا هنوز ارتباط شونو کشف نکردن!!! :))
 
Back
بالا