اعترافگاه!

[پوریا]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم چون کلا ب نظرم لیف زدن کار سختیه بیشتر مواقع حمام هام بدون لیف و صابون زدنه

 

[arash76]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بدون دوچرخه و اسکیت نمی تونم زندگی کنم!!!
اعتراف می کنم بدون فوتبال می میرم
اعتراف می کنم نت اومدن عادتم شده (فراموش نشه:ترک عادت موجب مرض است)

 

[phoenix777]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا 2 ساعت پیش فکر میکردم gaucho دختره!!!!

 

[anahita96]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوزم که هنوزه دوچرخه سواری بلد نیستم

اعتراف میکنم بعضی وقتا اتاقم انقد بهم ریخته س که فیل توش گم میشه :-\

اعتراف میکنم وقتایی که حوصله ی حموم رفتن ندارم فقط جلوی سرمُ میشورم که وقتی میرم بیرون آبروم نره

اعتراف میکنم یکی از فانتزیام اینه که بتونم یه بار یه مگسُ بکشم

اعتراف میکنم خیلی فضولم (به گفته ی یکی از دوستان!!)

 

[zeynab75]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بقیه میرن بیرون من باهاشون نمیرم واسه اینکه برم تو خیابون دوچرخه سواری...

پ.ن:بابام نمیذاره با دوچرخه برم تو خیابون

 

[smart girl]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم گند های دوران کودکی و خاطرات شیرین از کلاس درس با هم باز بودن، من خیلی شیک رفتم تو گندهای دوران کودکی ، نقل قول یکی دیگه رو زدم که اینُ باید تو سوتیا بنویسی ، بد برا رفع اسپم یه خاطره نوشتم که مربوط به خاطرات شیرین از کلاس درس بود ! امروز رفتم دیدم همچین کاری کردم! #-o

و اعتراف میکنم که بدش خیلی شیک ویرایشش کردمُ یه چی دیگه نوشتم!
(کسی فهمید دیروز؟)

 

[Hitler]

پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف مي كنم كه تا حالا آشكارا اعتراف نكردم

تا الان عاشق نشدم

يه دفتر ٢٠٠برگو تا آخر ننوشتم

بيشتر زندگيم رو با عروسكم بودم تا مامان بابام

 

[ali.mashi]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اعصابن خورد میشه وقتی میبینم نصف بچه ها آواتارشون "در رویای بابل" هستش
اعتراف میکنم شبا تا صبح بیدارم اکثرا"
اعتراف میکنم ....بیخیال اینجا جاش نیست

 

[Hitler]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم يه هفته شبا به خاطر سريال كره اي نخوابيدم :-&

 

[اینشتین]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من / ور نه این سمپاد که ما دیدیم خندیدن نداشت
اعتراف می کنم که امروز وقتی تو ماشین تنها بودیمو دختر داییم ازم اجازه گرفت با فندک ماشین بازی کنه بهش اجازه دادم و اغفالش کردم وقتی شارژ شد دستشو بزنه بش
البته انقد داغ شده بود که فهمید... حیف شد

 

[sharif]

پاسخ : اعترافگاه !

چه جالبه اینجا! اعتراف میکنم که واسه کنکور خیلی بیشتر میتونستم درس بخونم، خیلی بیشتر میتونستم وقت بزارم ولی خب.... خدا خودش کمک کنه !

 

[reihane]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز نمره های امتحان نهایینو به مامانم نگفتم و مطمئنم که مامانم و بابام میدونن نمره ها اومده و به روم نمیارن... :-ss

 

[h@sT]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 7 یا 8 سالم که بود از این پسره که رو بسته کیندره خیلی خوشم میومد خالمم حامله بود همون موقعا بعد من کلی دوس داشتم پسرخالم شبیه اون بشه.

اعتراف میکنم یه کره ایه هس کیم هیون جونِ یه همچین چیزی. منم همیشه فک میکردم این جونشو خودشون اضافه کردن ینی مثلن فلانی جون همیشم برا من سوال بود چرا همه با جون میگن اینقد چیزه و اینا تا دوستم توجیهم کرد.

 

[nikooo]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم يه بار در عرض 3 ثانيه 2 تا پشه رو با 1 دست كشتم O0

 

[Ogjfdnhdbkfrgccfvv]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه خرچنگ و چنگیزو اشتب میگیرم
@-}--
اعتراف میکنم اونروز پامو جلو پا معلم زبان انداختم بعد ب جا اینکه بیفته خم شد نیفتاد
بعد از فرصت استفاده کردم دیدم فضا بزرگه خودمو ب حالت
از اوضاع بی خبر کردم :)
اونم ب رو خودش نیاورد
ولی اگه میافتاد
سوژه بود هاااان
@-}--
اعتراف کنم؟ چیزی مونده مگه؟

 

[mahta.k]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم نمیدونستم این تاپیک تو انجمنِ خاطراتِ .. !!

تا الان عاشق نشدم

اون قد خوبم نیس حالا

 

[spider girl]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دبستان که بودم سر صف سرود ملی میخوندیم وسط سرود بجای اینکه بگم "پیامت ای امام" میگفتم "پیامبر ای امام"
با خودم میگفتم ای امام داره منظورش 12 امامه پس قبلشم لابد میگه پیامبر!
چه استدلالی داشتم!

 

[F@temeh]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از نوه ی عموم که 5 سالشه به شدت میترسم!
وقتی میاد یه جاییکه من اونجام تا منو نگا میکنه من از ترس سکته زدم :-s
گاز میگیره، میزنه، فوش میده اصن خیلی ترسناکه!

 

[mahya...]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار سوم ابتدایی که بودم یه روز فرداش خیلی کار داشتم نماز فرداشو همون روز خوندم ،تازه با کلی ذوق و شوق اومدم به مامانم گفتم نماز فردامم خوندم دیگه فردا نماز نمیخونم!!!
مامانم:
من:

 

[phoenix777]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دختر دختر خالم که یه سالشه،از کشیدن لپ من لذت میبره!!!