اعترافگاه!

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,738
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
پاسخ : اعترافگاه !

اون خودكاري كه دادم به دوستم سر جلسه امتحان :
تو درش يه كاغذ بود كه جواب سوالا توش بود
 

Sahdis

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
270
امتیاز
864
نام مرکز سمپاد
:)مركز راهنمايي فرزانگان رشت
شهر
:)رشت
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هنوز بخش پذير بودن عددي بر عدد ديگر قاطي ميكنم :-"
 

mohamad.ahmadi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
6,547
نام مرکز سمپاد
دبیرستان هاشمی نژاد ١
شهر
مشهد
پاسخ : اعترافگاه !

یه آزمون دادم بدون تقلب...
رتبم خیلی خراب شد...
بعد آزمون بعدی تقلب کردم...
رتبم از قبل 10تا پایین تر و خرابتر شد...!
 

saraxcen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
875
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم فکر می کردم خارج یه کشوره =))
اعتراف می کنم اسم عمو هام رو تا 6 سالگی نمی دونستم
اعتراف می کنم امروز بعد 3 سال تو مدرسه گریه کردم
اعتراف می کنم که همیشه فکر می کردم خدا یه سیستم داره که به وسیله ی دوربینایی که تو خونه ی همه مون کار گذاشته می تونه مارو ببینه
 

Marziyeh.banoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
475
امتیاز
3,648
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی مواد و متالورژی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تا سال اول راهنمایی یه خاله و داییمو ندیده بودم
 

yasamin78

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
947
نام مرکز سمپاد
farzanegan amin2
شهر
Isfahan
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم کلاس اول معلممون می گفت املا هاتونو خودتون بنویسید من با یه دوربین شما را کنترل می کنم ~X( :>
از اون روز به بعد کار من شده بود پیدا کردن جاهایی از خونه که به عقل جن هم نمی رسید :)) :)
 

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا8سالگی فک میکردم لک لکآ بچه هارو واسه مامان باباها میارن،بعد وقتی6سالم بودو خواهرم نزدیکای به دنیا اومدنش بود،هرروز منتظر لک لک بودم...
 

Niloofar.z

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
444
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بوشهر
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم فقط حرف بزن و اعترافگاه و سوتی ها رو میخونم و لایک میکنم. هیچ فعالیت دیگه ای تو سایت ندارم! :(
اعتراف میکنم وقتی میبینم آدمای اینجا همدیگرو میشناسن ولی من کسیو نمیشناسم حس بدی بهم دست میده! :((
اعتراف میکنم هنوز از تاریکی میترسم! :-[
اعتراف میکنم مثل .. پشیمونم از اینکه المپیادو ول کردم!
اعتراف میکنم عاشق کتابای المپیادمم و هنوز جمعشون نکردم! دلمم نمیاد! :((
اعتراف میکنم جزو اون دسته آدمایی هستم که نمیدونستم مایکل جکسون خدا بیامرز میگفت THEY DONT REALLY CARE ABOUT US!
وقتی ترولشو دیدم، فهمیدم!!!!!! :))
 

arash76

کاربر فعال
ارسال‌ها
51
امتیاز
261
نام مرکز سمپاد
sampad Qaemshahr
شهر
قائم شهر
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نجوم
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف نمی کنم :)))))))
 

N.Y.M

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
523
امتیاز
3,789
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
TEH
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم لذتی که تو صدا زدن مامانم به اسم تجربه میکنم تو مامان گفتن ندارم x: چون گاهی خندش میگیره و گاهی لجش میگیره :D
البته من این که به اسم صداش میزنمو وا3 نشون دادن راحتی زیاد با مامانم میدونم نه بی احترامی یا به قصد اذیت کردن :O
+
اعتراف میکنم بعضی وقتا انقد بد میشم که داداش کوچولومو خیلی بدتر از حد معمول دعوا میکنم :-<
اعتراف میکنم اصن طاقت دیدن بغض داداشمو ندارم :(
ی هفتس رفته مسافرت اعتراف میکنم با تمام زلزله بودنش دلم خیلی براش تنگ شده =(( :((
 

nasrin.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
428
امتیاز
1,446
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قوچان
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی( گرایش جداسازی)
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم:
بد ترین کاری که تو عمرم کردم
این بود که تولدِ عزیزترین دوستمو یادم رف بهش تبریک بگم :((
 

ROZHIN kocholoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
286
امتیاز
1,043
شهر
کرج
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم
وقتی که خواهرم محو تماشای تلویزیون بود
من بودم که همیشه غداشو می دزدیدم و می خوردم :-s
 

SE7EN.7

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
79
امتیاز
744
نام مرکز سمپاد
حلی II
شهر
TEHRAN
مدال المپیاد
ریاضی میخوندم!!یادش بخیییر!!!
دانشگاه
هرجا قسمت شه!!!!!
رشته دانشگاه
پزشکی!
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراغ میکنم که تو اردو ساعت 5 صبح همرو با یه لگد بیدار کردم وا3 نماز بعد رفتم زیر پتو رااحت خوابیدم :D (<

بچه ها هم همه عصبی شده بودن L-:
 

farnoosh hashemi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
3,418
نام مرکز سمپاد
فرزانـگان یـک
شهر
تــهــران
مدال المپیاد
مرحله دوم 24 امین المپیاد کامپیوتر -ناکامی در مرحله۳
دانشگاه
صنعتی شریف
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم شب ــایی که درس دارم ُ خانواده زودترمیرن بخوابن ، و من مجبورم بیدار بمونم ، با گوشیم زنگ میزنم به خونه تا از خواب بیدار شن!!!
(تلفنمون شماره نمیندازه!) :D
 

M.humand

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
18
امتیاز
40
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهید بهشتی آمل
شهر
آمل
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا 2 سال پیش خیال میکردم به ماشین هایی میگن نوک مدادی که کابوت جلوشون شبیه به نوک مداده 8-> 8-> 8-> 8->
+
اعتراف میکنم تا 4سال پیش به ژای میگفتم ایکساوی
 

كياناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
719
امتیاز
3,453
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان ۱
شهر
اصفهـان
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم روزي 2 تومن شارژ ميخرم...مصرف در اين حد بالا؟؟؟خوب چه كنيم؟؟؟
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اوایل عضویتم فکر میکردم یکی از بچه های سایت مسئول اینه که به بچه ها ستاره بده :D
اعتراف میکنم که وقتی میخواستم برم مدرسه فکر میکردم همش نقاشی میکشیم :D ;;)
 

sara mathers

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
127
امتیاز
309
نام مرکز سمپاد
FARZANEHGAN III KARAJ
شهر
کرج
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار مامانم به من و دختر عموم پول داد بریم خرید کنیم بعد ما رفتیم برا خودمون شارژ خریدیم منم به مامانم گفتم پولو گم کردم! :D X_X البته اولش واقعا بقیه پول رو تو مغازه جا گذاشتم ولی بعد رفتم گرفتمش. بقیه پول رو هم برداشتمش واسه خودم! :D
 

ZG

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین2
شهر
اصفهان
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم، وقتی بچه بودم،فکر می کردم این جوری مدیر و معلمای یه مدرسه انتخاب میشن:
چند نفر پشت یه خط می ایستن، بعد یه نفر دیگه، در مدرسه رو باز میکنه. بعدش اون چند نفر شروع میکنن به دویدن، هرکی که زودتر اومد تو، میشه مدیر، نفردوم میشه معاون و همین طور نفرات بعدی میشن معلما و نفر آخرم میشه سرایدار!!!! :D :D =))
 
بالا