اعترافگاه!

psp

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
190
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
مدال المپیاد
ایشاا.. بعدا
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تو یه انجمن به طرف 100 تا لایک دادم. ازم پرسید چرا انقدر لایک دادی؟

من:«ممم :-"چیزه.آخه می دونی :-?چی بود؟؟؟؟؟؟ :-? راستشو بگم آواتارت باحال بود.»

طرف دو ماه آواتارشو تغییر نداد
 

ZG

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین2
شهر
اصفهان
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم مامانو باباها میرن اینقدر دعا میکنن تا خدا بهشون یه بچه بده، بعدش خدا بچه رو میاره دم پنجره مامانه میره ازش میگیره میذاره تو شکمش!!! :D :D :))
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همیشه فکر میکردم خدا هر وقت دلش بخواد بچه هارو تو شکم ماماناشون میزاره...! :D
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دفعه اولی که اومده بودم اینجا فک میکردم باید از مدیرای کل واسه ایجاد تاپیک اجازه بگیرم :D
 

کیانا

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
103
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قم
شهر
قم
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم همیشه فکر می کرد آبرو عابرو نوشته می شه و هنوزم که هنوزه گاهی اوقات تو املا اشتباه می نویسم :D
 

sallys

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
107
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکبار که کوچیک بودم، قوطی قطره بینی بابامو خالی کردم، جاش آب و صابون ریختم
نصف شب وقتی فهمیدم که چه غلطی کردم که صدای داد بابام که قطره بینی رو ریخته بود تو بینیش و خوب کشیده بودش بالا، خونه رو لرزوند
آخی...
خب آخه... تقصیر من چیه؟؟؟!:-(
 

Blest Girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
262
امتیاز
2,202
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1391
رشته دانشگاه
هوش مصنوعی و رباتیک
پاسخ : اعترافگاه !

من بچه بودم این چای "دوغزال" رو میخوندم دوغ زال!!! :D

یه بارم رفتم کافی نت، تحقیقو دراوردم تموم شد، دیس کانکت کردم، کل سیستمشون ریخت بهم، ریست شد، تحقیق منم پرید!
گف چیکارش کردی گفتم هیچی، هیچی...
دوباره نشستم تحقیقو دراوردم باز دیس کانکت کردم :))
(یه چن بار این عمل تکرار شد!)
اومد گفت دقیقا چه کار میکنی
گفتم هیچی ، تحقیقو که سرچ کردم، سیو، پنجره رو میبندم، و دی سی!!!

ینی اینجوری بود طرف ~X(

:))
خب تقصیر من چیه ، خونه همیشه همین جوری بود! اون روزم کامپیوترم خراب شد وگرنه عمرا گذرم به کافی نت نمی افتاد!!!

کل مشتریاش خندیدن بهم #-o
:|
 

Sahdis

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
270
امتیاز
864
نام مرکز سمپاد
:)مركز راهنمايي فرزانگان رشت
شهر
:)رشت
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف ميكنم كه تا ديروز فكر ميكردم كه نسترنگار يه نفره نه دو تا دوقلو :-"
 

N-firoozeh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
316
امتیاز
3,752
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو
شهر
شیراز
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خوراکی هایی که دوست داشتمو از تو آشپزخونه برمیداشتم و تو اتاقم قایم میکردم که بعدا تنهایی بخورمشون
 

armin2557

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
174
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ارومیه
مدال المپیاد
مرحله اول 14مین المپیاد زیست
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکیو دوست دارم ولی به خودش نگفتمو همش هم دارم حالشو میگیرم.....
 

Madmazel Fairy Tale

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
522
امتیاز
1,892
نام مرکز سمپاد
فرزانـ/̵͇̿̿/'̿'̿̿̿ ̿ ̿̿ ½
شهر
Minsk
دانشگاه
BSMU
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم این کیکی که موقع تولد هر کس تو صفحه مشخصاتش میاد رو تا چند ماه پیش نمیدونستم چیه ، فک میکردم خود کاربرا عکس میزارن اون جا 8-> بعد هی من کد عکس میذاشتم تو فیلد تاریخ تولد بعد هی نمیومد ((:
 

الناز س

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
1,311
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مى كنم تازه فهميدم اونى كه ميگن علامه دهر ـــه نه علامه ده...! :-"
 

فـ ـاطـ ـ يما!

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,736
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مش‍‌هد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
هنر اصفهان
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : اعترافگاه !

+ اعتراف می کنم...
هر وخ میرم حموم گیج میشم نمی دونم باید چیکار کنم... :-"
 

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,738
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
پاسخ : اعترافگاه !

ریختن چسب در کفش دبیر وقتی برای نماز رفته بود.....
 

Ogjfdnhdbkfrgccfvv

Dgbhvfjbjnjgh
ارسال‌ها
274
امتیاز
3,093
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : اعترافگاه !

عاقا کلاه قرمزي رو ک ديده بوديد ديگه؟!
اونجاهاش ک فاميل دور ب ببعي ميگفت "سيت داون" خب؟!
اعتراف ميکنم فک ميکردم ميگه "سير داغ"
بعد هر کي بهم ميگفت ميگه سيت داون بهش ميگفتم:
ببين ببعيا از سير داغ بدشون مياد بخاطر همين هر موقع بهش ميگن سير داغ ساکت ميشه :-"
بعد کلي آدم آبروشون بخاطر استدلال هاي جانانه ي من رفته :))
 

شاكسول

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
590
امتیاز
3,498
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان - تبريز
دانشگاه
علوم پزشکی شهرکرد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

ي آهنگيو ب داداشم گفتم ك خودم با دوستام تو مدرسه خوندم و ظبط كرديم بعد اونم باور كرد {-8! بهشم گفتم ب مامان بابا نگيا عصباني ميشن! :-$
حالا همون آهنگو تو ماشين پلي كرديم برداشته ب مامان و بابا ميگ اينو پريا خونده ها ! {-8ميخندن ! =))ميگ راس ميگم با دوستاش با هم خوندن داداش دوستشم ريميكسش كرده آهنگو :-s X-(!مامان و بابا همچنان در حال خنده!
من:پرهام چرا چرت ميگي؟ :-" X-(
داداشم: :-/ L-:
 

genious-girl

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
9
نام مرکز سمپاد
بقیة الله
شهر
ورامین
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا کلاس اول راهنمایی شبا وقتی میخواستم برم دستشویی مامانمو بیدار میکردم که بیاد دم در دستشویی چون میترسیدم تنها برم =)) =)) =)) =)) =)) =)) :D :D :D :D :D
 

shinymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
291
امتیاز
2,674
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
tbriiizzzz
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم سال پیش کلاسمون فکر کنم رکورد می اورد تو شلوغی گفته بودن هر30 نفرتونو باهم اخراج میکنیم منم مثلا مبصرشون بودم! =))
 

@mirrez@

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
968
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم
زیر یک سالگی:همسایه مون صدای گریمو میشنید از بس گریه میکردم به مادرم میگفت بیام کمک نمیتونیم خودمون شب بخوابیم {-8 {-8
خودم روز ها می خوابیدم
وقتی تونستم راه برم:تیکه کلامم بود تیکه تیکه
40گلدون خونه ی مادربزرگ 20 ظرف 4 تا رادیو 1 تلویزیون و.......شکوندم
عموم از دست من سه سال کم مشهد میومد با خانواده چون تو اون سن دختر عمو هام رو از روی علاقه میزدم :D :D
همیشه در انظار عمومی لخت بودم
یه روز که با مامان و مادربزرگم رفته بودیم حرم تو بخش بانوان کلا لخت کردم خودمو وسط نماز جماعت الیته تا یه حدی :-[ :-[
همه از دستم فراری بودن
مادربزرگم میگه تا حالا تو عمرم بچه به شری تو ندیدم
خلاصه پدر و مادر خیلی زحمت کشیدن تا منو بزرگ کردن
ولی الان هرکی منو ببینه میگه تو چه اروم شدی بچگی ها خیلی شیطون بودی
و..........
 
بالا