گند های دوران كودكی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه که بودم ،اصلا با دخترا نمیساختم و اصولا هم بازیام پسر بودن
یه تابستونی رو یادمه که رفته بودیم یه روستایی و صبح تا ظهر و عصر تا شب رو با یکی از پسرای فامیل که اونم اومده بود اونجا بازی میکردیم و میگشتم
یه روز بچه های اون روستا اومدن پیش ما و خواستن باهاشون بازی کنیم (به عبارتی بازیشون بدیم) و ماهم گفتیم نه ،ما با شماها بازی نمیکنیم
یهو دیدیم همشون رفتن پشت یه دیوار دور هم جمع شدند و بعد از چند دقیقه اومدن بیرون و یه گروه سرود منظم تشکیل دادن و با هم خوندن "عروس و دوماد ،عروس و دوماد"
من که بچه بودم ولی اون که چندسالی از من بزرگتر بود کلی خجالت کشید و شروع کرد به دوئیدن
منم که نمیدونستم چرا میدوئه ،فکر کردم داره بازی میکنه ،کلی دنبالش دوئیدم

اینم بگم که الانم که میبینمش ، بازم اون بیشتر خجالت میکشه تا من :P

------

سال اول دبستان بهمون گفتن واسه اشتراک مجله رشد پول بیارید
من اون موقع یه دوست خسیس داشتم که میگفت "نخیر ما پول نمیاریم ،ما مجله نمیخوایم"
منم بخاطر همکاری باهاش لج کردم که نه پول میدم نه مجله میخوام
تا اینکه دوستم بیخیال شد و پولشو آورد و ازونجایی که من خیلی لج بازم،فقط برای اینکه حرفم دوتا نشه بازم ادامه دادم که من پول نمیارم
بعد یه روز زنگ ورزش،معلممون منو کشوند یه گوشه،گرفتم توی بغلش و بهم گفت که "من پول مجله هاتو میدم،تو خیالت راحت،اصلا به باباتم نمیخواد هیچی بگی"
من زدم زیر گریه و گفتم "نه خانم بابام پول داره،من اصلا مجله نمیخوام"
ازون اصرار و از من انکار و من در آخرین لحظات جا زدم و گفتم خودم پولو میارم
و اصلا هم به مامان و بابام نگفتم که آبروشونو تو مدرسه بردم،فقط هر وقت که میگفتن پول بیارید همیشه اولین نفر بودم که پولو میبردم

آرامش : ترکیب شد
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

4سالم بود توی خونه مامان بزرگم پشت بخاری جیش کردم
5یسالم بود نزدیک به نیم کیلو لیموخشک خوردم غش کردم
6سالم بود با گوشتکوب زدم روی انگشت خواهرم.هنوزم ا ثرش هست
8سالم بود وضعیت معدم داغون بود توی جمع فامیل بلند مشکلم و اعلام کردم
10 سالم بود با تاپ و شلوارک پسر همسایمون من و دید
و..........بیشمار سوتی دیگر
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

چن سال بیشتر نداشتم یه روز دور از چشم مامان بابام تب سنج جیوه ای رو شکستم ببینم اون مایع توش چیه؟؟؟!!! خوبه حالا مزشو امتان نکردم :))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

دبستان بودم بعد تو امتحان یه سوال پرسیده بودن که آیا می توانید بگویید.....(صورت سوالو گفته بود) منم جلوش نوشتم بله بدون اینکه جواب سوالو بدم =))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

آقا من اعتراف مي كنم يه سري با توپ زدم سقف كاذب خونه قلفتي ريخت انقدر حال داد.
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

خب من خیییییییییییییلی کوچولو بودم که خواهرم یه روز از مدرسه میاد وباذوق میگه میخوان ببرنش اردو......
شب وقتی میخواد رضایتنامه رو بده به والدین که براش امضا کنن.....میبینه نیست.....واز قرار من رضایت نامه رو برمیدارم به قسمت های مساوی تقسیم کرده ومیل مینمایم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :> :D =P~
خواهرم روز بعد مجبور میشه با رضایت نامه دستنویس بره ووقتی معلمش از ش میپرسه چرا بادست نوشتی؟؟؟؟؟
میگه خواهرم رضایتنامه مو خورده......!!!!!!!!!کلی بچه ها بهش میخندن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!​
X-( ~X(
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

باو یه بار بعد سالها یه مهمون اومده بود خونمون اینا دو بچه دوقلو داشتن که از من یه سال بزرگ بودن اینا هی اسباب بازیای منو دس میزدن منم نمیتونستم چیزی بگم بعد یه کیلو شیر برداشتم کلا لباساشونو شیری کردم شب موقع رفتن.
خونواده ما: :o :o :o
خونواده اونا: X-( X-( X-(
دوتا بچه: :(( :(( :(( :(( :(( :((
من: B-) B-) B-) ودر ظاهر :o :o :o :o "کی کرده؟؟"
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

در دران طفوليت ي بار شديدا دستشويي داشتم هرچي فك كردم ديدم نميارزه اينهمه راه تا دستشويي برم خودمو تو اتاق رها كردم :-" :-"
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

در دوران کودکیم واسه اتاقم یه تلویزیون گرفته بودن که کمتر سر فیلم دیدن مامان بابا رو اذیت کنم
منم همون روز اولی کلی عطر و اسپری زدم بهش که خوش بو بشه(هواسم بد رو اسپیکر و صفحه اش نزدم)
رنگش نقره ای-طوسی تو این مایه ها بود،چشمتون روز بد نبینه چنان بلایی سر رنگش اوند که نگو
کلا الکل رنگشو خورده بود :))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم فکر کنم دور و بر 8 9 سال داشتم و برای اولین بار می خواستم لباس اتو بزنم یادم نیس دقیقا چه لباسی بود اما می دونم بعد از این که توسط من با همکاری اتو!! سوخت تا دو روز مامانم داشت حرص میخورد!
(قشنگ جای اتو رو لباسه مونده بود انقده باحال بووووود!! :)) :))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

طفلی بیش نبودم خواستم ببینم میز توالت ، واقعا توالت هست یا نه ، رفتم روش جلوس فرمودم ... اهِم :-"
یه بارم تارزان دیدم جوگیر شدم طبقه 4 بودیم طناب بازی رو بستم به نرده های بالا پشت بوم بعد جلو پنجره اتاقمون آویزون شده بود داشتم صندلی میبردم تو اتاقم که طنابو بگیرم تارزان بازی کنم مامانم دید ...
ها یه چیز دیگه هم یادم اومد ،بچه بودم فکر کنم چهار پنج ساله میرفتیم شمال ویلای مامان بزرگم اونجا با دو تا دختر بازی میکردیم که البته خیلی از ما بزرگتر بودن :دی یه روز صبح زود خواستم بیدارشون کنم بازی کنیم رفتم تو خونشون مامانش گفت تو اتاق خوابیده من هم رفتم اول صدا کردم بعد دیدم پا نمیشه پنکه رو پرت کردم رو سرش یهو دیدم مینا و ماندانا اون ور خوابیدن :-" بیچاره برادرش هم فکر کنم همون جا مرد ((: هیچی دیگه در رفتم :د
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

تاب حال شده نخود کرده باشید تو ی بینی تون بعد جوانه بزنه بعدبعد بخوان ببرنتون اتاق عمل برای شکافتن بینی محترم ؟ =)) :D
یا اینکه نمک بریزید تو دهن و چشای یه بنده خدایی؟ B-) B-) :D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم مامانم همیشه بهم میگفت هر وقت کار بدی کردی خودت بیا بگو و هیچ وقت دروغ نگو و ... !
بعد یه گلدون مامانم داشت که فکر کنم مال مامان مامان بزرگش بود بعد با توپ زدم شکستمش :|
اومد پرسید کی زده اینو شکسته ؟؟؟ منم همچین با ذوق و اعتماد به نفس گفتم من من من :))
اصن خاطرات خوشی بعدش اتفاق نیفتاد که بخوام بگم :|
+ یه جوجه اردک هم داشتم با خودم بردمش حموم با شامپو بچه شستمش مرد :( :|
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه که بودم :D :D :D :D وقتی کاره بدی می کردم نمیخاستم به مامانم بگم خودم میرفتم جلوی اینه گوشمو میپیچوندم :-?? ;;)
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

اون موقع ها اکثر خونه ها موکت بود، من کوچولوعم 3 ساله بود! :دی
من ی بار جیشم میومد بعد نمی تونستم برم تا دسشویی بنابراین موکت اتاقمو زدم بالا و زیرش جیش کردم ... بعدم خیلی شیک و مجلس ب مامانم اعلام نمودم من خیلی دختر خوبیم و تو خودم جیش نکردم!
مامانمم ی عالمه تشویقم کرد...
بعد از ظهر با مامانم داشتیم بازی میکردیم ک مامانم پرسید:" اینجا آب ریختی؟؟؟"
من کوچولو:" ن جیش کردم!!!!!!!!! :دی "
مامانم: چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :o
من:" مگ نگفتی دختر خوب تو شلوارش جیش نمی کنه، منم اینجا جیش کردم شلوارم جیشی نشه...." :دی

بعدن نوشتم:
دوستان میگن کتکم خوردی؟ نع!!!!!! ما خانوادتن در اصول تربیتیمون پدیده کتک تعریف نشدس!
کلن خیلی خفنیم! :دی

ب هر حال مشکل از مامانم اینا بود درست منو شیرفهم نکرده بودن، من بچه مظلوم و خوبی بودم و هسم :-" [nb]بر منکرش لعنت!!!!![/nb]
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یبار پنجم دبستان بودم ازین آزمونای CMT میدادیم ک خیلیم خنک بود.
یبار یکی از دوستام ک تو ی مرکز دیگه بود گفت ب ما کلی جوابارو میگن منم که غیرتی شدم با دوست عزیز و تابع دستورقرار گذاشتیم ک حال اینارو بگیریم...
یبار ک برای مسابقات رفته بودیم اداره منو دوستم بعد از مسابقه رفتیم اتاق رئیس اداره و کلی هم شاکی...
خیلی باحال بود دیگه زنگ زدن معلم پرورشیمون اومد جمعمون کرد :)) :))


یکی دیگم هس!
لامپ خوردن در شیش ماهگی گند محسوب میشه؟؟ :-?
 
پاسخ : گند های دوران كودكی


به نقل از رعنــا :
گوشیم خراب شده، گوشی خواهر کوچیکمو قرض گرفتم، زنگ اس ام اسش صدای بععع بععع گوسفنده، تو آسانسور منم و یه استاد خفن سخت گیر و چند تا سال بالایی، از تو کیفم صدای گوسفند میاد :| حقم نبود...
در راستای این حرف بزن یادم اومد که:
بچه که بودم زنگ گوشی پدربزرگمو تغییر دادم به "شیشصدو شصتو شیش سه تا شیش داره، بقالی سر کوچه کیشمیش داره" بعد از قضا توی یه جلسه مهمی ام زنگ خورده گوشیش :)) من هنوزم متاسفم برای این اتفاق ناگوار :))
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

من یادمه یه بار رفته بودیم خونه مامان بزرگم .مامان بزرگم هم 10-12 تا جوجه داشت :x
من با توجه به اینکه کودک تروتمیزی بودم واینا ذر راستای ترو تمیز کردن جوجه ها
این جوجه ها رو دونه دونه خفه کردم وبعد تو اب حوض شسته و وبعد جلو افتاب پهنشون کرده بودم خودشم تو صف
ها منظم
:-"
به نقل از سر برگ کنده شده ! :
بعدن نوشتم:
دوستان میگن کتکم خوردی؟ نع!!!!!! ما خانوادتن در اصول تربیتیمون پدیده کتک تعریف نشدس!
کلن خیلی خفنیم! :دی
برخلاف خانواده سربرگ اینا بنده کتک مفصلی نوش جان فرمودم
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار امادگی که بودم معلممون گفت مدیرتون حالش خوب نیس امروز.بعد مدرسه من کلی فکرم مشغول بود که بیچاره چش می تونه باشه و حدس زدم یکی از نزدیکانش فوت کرده رفتم خونه و به بابام گفتم که به همه بچه ها گفتن فردا گل با روبان سیاه بیارید خانم مدیر عذاداره :D بیچاره بابام هم باور کرد خلاصه صبحش با یه گل بزرگ هم قده خودم رفتم مدرسه :D مدیر بیچاره هم سر صف بود بین اون همه رفتم جلو گفتم غم اخرتون باشه X_X بیچاره شکه شده بود می خواست گل رو بکوبه تو سرم :D
 
پاسخ : گند های دوران كودكی

حدودا 4-5 سالم بود من و خواهرم و پسرخالم ساعت مچی مامان بزرگمو که تازه خریده بودو خیلی هم خوشگل بودو بردیم تو حیاط که برا خودمون گنج درست کنیم(شماره هاش مروارید بود پسرخالم گفت درشون بیاریم بعد خاکشون کنیم بعد ها نوادگانمون استفاده کنن) بعد تک تک مروارید هاشو در آوردیم بعد تو باغچه ی مامان بزرگم اینا توی یه جعبه خاکشون کردیم....
مامان بزرگم فهمید و ...
خلاصه نوادگانمون هیچی به ارث نمیبرن دیگه!!!! :D :D
 
Back
بالا